مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

عشق من و بابایی

۲۲ ماهگی مبارک

سلام یاسمین خوشگلم.مامان فدای خوشگلیات که دنیامو خوشگل کردی.بیست و دو ماهگی مبا رک.از کارات بگم که ماشالله خوب حرف میزنی.دستتو میذاری رو سینت میگی دوخدوم همون ترسیدم.دوشی همون پیاده میشم. سس توه همون سس بریز .ماشین گلدی گلدی گلدی.مِر منه یعنی بده به من.به غذا نام نام میگی.مرسی میگی.به مهدیار کیشی میگی.ببخشید.کجاست.چی شده.چی کار میکنی.به بابا جون داود میگی.اوشیی یعنی سردم شد دستتم میذاری تو جیبت.کلمات سه کلمه ای میگی.خیلی مهربونی.صبح بیدار میشی با داداشی و ابجی بوس و بغل‌ بعد میایی بغل من.میشورمت میذارمت بیرون بدو بدو میری انور سالن.شیر خشک هر دو یا سه ساعت ۸ پیمانه میخوری ول کنم نیستی.غذا خیلی کم میخوری.شبا هرروز انتی هیستامین میخوری هی میای...
21 آبان 1400
1